...صبح است ساقيا

كابوس خوابش برده بود رويا نيم خيز و آهسته در بسترم آمد و مرا تنگ در آغوش گرفت من در زهدان روح خويش نطفه اي را به بار خواهم نشاند ازاين هماغوشي

(0) خلوتم را پر کن


Post a Comment   <<دنیای من