تو

تو رويايي، شيرين
تو غزلي، عاشقانه
تو داستاني ، بي انتها
تو بهاري، سبز
تو حكمتي، الهي
تو رحمتي، بيدريغ
تو روحي، مقدس
تو نرگسي، افتاده
تو آبي، روان
تو نوري، افشان
تو غريبي، آشنا
تو آتشي، سوزان
تو آهنگي، موزون
تو زماني، بي ابتدا
تو رازي، سر به مهر
تو بغضي، پنهاني
تو استادي ، پير
تو مجنوني، بياباني
تو صبوري، پيامبرگون
تو حياتي، سرشار
تو آرامشي ، مطلق
تو دوستي، دوست دوست دوست دوست...ت

آفرينش

در بيكرانگي تنهايي
در ظلمت شبهاي بي پايان
آفرينش به تكاپوست
روح مقدس مي دمد
و مي آفريند آنچه را شايسته نام خالقش باشد
هارموني موزون عاشقي
و خداوند انسان را آفريد

استغاثه

خدايا، هر بار كه زخمهاي صورتش را مي نگرم، آهي مي كشم به وسعت دلم
خدايا ياريم ده ، اين دون پايگان شيطان صفت تخم كينه و نفرت را در دلم نكارند
خدايا ياريم ده، دستم آلوده به پوست چروكيده صورتشان نشود
خدايا ياريم ده، خشمم را فرو نشانم
خدايا ياريم ده ، ببخشم بلاهت و سبعيت اين كفتاران قبرستان نشين را
خدايا صبر عطا كن
خدايا حفظش كن

پولك

امروز لباس سفيد پولك دوزيم را به گدايي بخشيدم
يادت هست
پولك هايش مثل ستاره مي درخشيد
و تو مي گفتي كه به اندازه پولك ها دوستم داري
هيچگاه نتوانستم پولك هايش را بشمارم
و هنوز نمي دانم كه چقدر دوستم داشتي