بخند

نگاه بر زمين , لب خاموش
سوزش دستان در آغوش نكشيده
نه سلامي, نه كلامي
لهيب آتش نامه هاي سوخته
اشكي,آهي
من به تو مي انديشم و تو به من
بخند
اين را نمي توانند از ما بگيرند
بخند