بشکن

همش به خاطر توئه که نمیرم
خوب برو
آخه وقتی تو نیستی خوش نیستم
یاد بگیر که باشی
تو هستی
نه
پس چرا می ری
خودت که می دونی چرا
اره، اما منم همون دلیل تورو دارم و نمی رم
این مشکل توئه
راست میگی
دلم برات تنگ میشه
برو
دلخوری
نه دارم بشکن می زنم
...............................

سئوال

کسی می دونه چرا هر بار که می خوام بنویسم انقدر مودب و رمانتیک می شم

زندان

پشت چادر پنجره
بدن نازک و ترد نهال نارنج
شهوت صندلی کهنهء چوبی
عطش گرم کتاب
خالیِ تنگ بلور
داغ ننگ لب لیوان
نالهء تنهایی سه تار لب دیوار
گل پرپر قالی
پوزخند قاب عکس رویِ دیوار
اعتراف نور
اینجا زندان من است