عزا
اي آنانكه بر مزار مردگان مي گرييد
آيا تابحال روح مرده لجن گرفته خود را درآيينه ديده ايد
بگرييد اي مردماني كه مرده به دنيا آمديد
آيا تابحال روح مرده لجن گرفته خود را درآيينه ديده ايد
بگرييد اي مردماني كه مرده به دنيا آمديد
در لحظاتي ناب گاه پشت ميز كارم گاه در آغوش كودكم گاه در همهمه خيابان گاه در ميانه گپي دوستانه و گاه و گاه وگاه به ناگاه نوايي تار هاي دلم را مي لرزاند و كلمات با رقصي جادويي به دور آتش دلم مي خرامند و اينچنين است كه
(7) خلوتم را پر کن
ای کسانی که می گریید بر مردگان
آیا تا بحال در آیینه بر خویش گریسته اید؟
Saturday, May 20, 2006 5:18:00 PM
مادر!
از مرگ ما نهراس
مردهزاد بوديم ما ز ابتدا
مادر! از مرگ ما نهراس
ما خسته بوديم
خسته از
ناآزادی، ناعدالتی نامردمان نادان
از نامرادی روزگار
از ناممکنی
مادر! از مرگ ما نهراس
ما از گهواره در گور خود خفته بوديم، مادر
از مرگ ما نهراس
نگفته بودمت مگر؟
ديرزمانی است خلوصطلب شدهام
از همان لحظه که مادر پير فلک
آزادی را از ما گرفت
مادر! ما همه دسته جمعی مرديم
از بیهوايی، از بینفسی
مادر! بگو دستگاهها را بردارند
تنفس مصنوعی را دوست ندارم
بگو بردارند ابن اکسيژنهای مدهوشکننده ناواقعی را
گفته بودم خلوص میخواهم
اما نه اکسيژن خالص
عشق خالص، آزادی خالص، عدالت خالص میخواهم
بگو دستگاهها را بردارند
مادر! از مرگ ما نهراس
ما تصوير آزادی را بر سنگ قبر خود حک کرديم
Saturday, May 20, 2006 6:34:00 PM
همين را بدان همين
كه اين مردگان در آيينه خيره
چنين پندارند كه زنده اند
ولي آيينه روزي بر خواهد تافت
و ايشان را زنده به گور خواهد كرد
همين را بدان همين
Tuesday, May 23, 2006 11:05:00 PM
آینده را نمی تونم تضمین کنم اما من فقط با احساس می تونم نفس بکشم. همین
Wednesday, May 24, 2006 2:54:00 AM
از چه دلتنگ شدی؟دلخوشی ها کم نیست منم این خورشید کودک پس فردا یه نفر دیروز مورد و هنوز نان گندم خوب است.... i hope that u have good time hany :))
Thursday, May 25, 2006 1:14:00 PM
و بر آینه نقش راستین خود را دیده اید؟
Saturday, May 27, 2006 1:36:00 PM
نه! من مدت هاست که بر مزار مردهئی نگریستهام. راستی گریه بر مزار مردهئی، همان گریستن بر ناکامیهای خودمان نیست؟
Saturday, May 27, 2006 3:10:00 PM
Post a Comment <<دنیای من