رويا

در روياهايم من پرنده اي شدم در چمنزارها پرواز كردم دانه چيدم در پهناي بيكران آسمان غرق شدم بر روي شاخه درختي نشستم سرم را در بالهايم فرو كردم چشمان را بستم
در روياهايم من كودكي شدم در چمنزارها بازي ميكردم گلي چيدم در پهناي بيكران آسمان غرق شدم بر روي چمنزار دراز كشيدم سرم را بر روي دستهايم گذاشتم چشمان را بستم
در روياهايم من زني شدم در پارك راه ميرفتم برگهاي پاييزي زير پاهايم صدا مي كرد خم شده برگي را از زمين برداشتم در پهناي بيكران آسمان غرق شدم بر روي نيمكت نشستم سرم را تكيه دادم چشمان را بستم
...در روياهايم من پرنده اي شدم