مثله
با چشمهايم در چشمهايت زل زدم و با زبان تلخ گفتم برو
تيغ را به دست ميگيرم زبان از كام بيرون مي كشم و فواره خون
ميل را داغ ميكنم چشمها را مي بندم و تاول
و تنهايي
صدايي ميشنوم
من امدم عزيز دل امدم كه ببخشمت امدم كه بگويم دوستت دارم
من درد تورا زدست اسان ندهم
دل برنكنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم
تيغ را به دست ميگيرم زبان از كام بيرون مي كشم و فواره خون
ميل را داغ ميكنم چشمها را مي بندم و تاول
و تنهايي
صدايي ميشنوم
من امدم عزيز دل امدم كه ببخشمت امدم كه بگويم دوستت دارم
من درد تورا زدست اسان ندهم
دل برنكنم زدوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم
(1) خلوتم را پر کن
طروات نسیم عشق همیشه در قلبت جاری
Wednesday, August 06, 2008 1:49:00 AM
Post a Comment <<دنیای من