فرياد

دلم گرفته
دلم گرفته از تنهايي
دلم گرفته از آشنايي
دلم گرفته از غريبه ها
دلم گرفته از دنيا
گريه دارم
بغض دارم
فريادي در اعماق دلم زندانيست
زندانبان مرده
كليد را برده
عربده دارم
گريه دارم
صدا مي آيد
صداي تار
وه چه دور است
نزن
تار دل من ناكوك است
و صدايش بس گوش فرسا
شعرم مي آيد
غمم مي آيد
اشكم مي آيد
فرياد آه فرياد
تبعيدي پير بيچاره من
كجاي اين چارچوب نخراشيده اسيري
هرچه مي گردم نمي يابمت
بيا بيا
موسم آزاديست
اشك برو
بغض برو
غم برو
فرياد
فرياد
...آه