ديدن يا نديدن
روزهاست كنار پنجره ترديد
غروب آفتاب آدميت را به تماشا نشسته ام
در افق بي فروغ ابديت
سرهاي افراشته مردگان، عقوبت من بودن را به نمايش گذاشته
مي نگرم بازهم دورتر
چيست نوريست آيا
نه
برق آخته شمشيرهاست
باز هم دورتر
چيست آب درياست آيا
نه
مرداب علم است و لجنزار تمدن
من در اين كلبه متروك رو به غروب چه مي كنم
زنده ام آيا
آري
حتي گاه گاهي شادم
چشمهايم كم سو شده اند
و باز من كنار پنجره ترديد نشسته ام
در دوردستها درختان صنوبر مي رقصند
افق نيلگون بيكران اقيانوس خوشبختي چشمهايم را مي نوازد
چه شيرين است ديدن آنچه نيست و نديدن آنچه هست
و من به اين ناداني و كوري چه مي بالم
غروب آفتاب آدميت را به تماشا نشسته ام
در افق بي فروغ ابديت
سرهاي افراشته مردگان، عقوبت من بودن را به نمايش گذاشته
مي نگرم بازهم دورتر
چيست نوريست آيا
نه
برق آخته شمشيرهاست
باز هم دورتر
چيست آب درياست آيا
نه
مرداب علم است و لجنزار تمدن
من در اين كلبه متروك رو به غروب چه مي كنم
زنده ام آيا
آري
حتي گاه گاهي شادم
چشمهايم كم سو شده اند
و باز من كنار پنجره ترديد نشسته ام
در دوردستها درختان صنوبر مي رقصند
افق نيلگون بيكران اقيانوس خوشبختي چشمهايم را مي نوازد
چه شيرين است ديدن آنچه نيست و نديدن آنچه هست
و من به اين ناداني و كوري چه مي بالم
(9) خلوتم را پر کن
چشمهایت نزدیک میبینند. تردیدی که نیست، سرها افراشته نیست: ما درست به اندازه قامت مرگ کوچک شدهایم.
Saturday, May 27, 2006 8:00:00 PM
چقدر تلخ
به هقيقت عالمي نيست
و دنيايي هم
دنياييست مجازي
تسويري از عمق خود كه در آينه پيرامون و از منشور چشمانمان به خودمان بازتاب مي شود
دل آيينه كن
و عينك چشم دل را عوز
جور ديگر هم مي توان ديد
و جور ديگر هم مي توان بود
و دنياي ديگري ساخت
انتخاب با ماست
يا بوف كور
يا هدهد
و يا سيمرق
Sunday, May 28, 2006 8:24:00 PM
چشمهايت در جستجوي عشق ... چشمهايم در جستجوي تو ... غبار دنيا جلوي چشمهايت را گرفته است ... چشمهاي درخشانت ، كم سو نشده اند ... به اميد روزي قدم زدن ، زير درختان صنوبر ... به تماشاي افق
Wednesday, May 31, 2006 9:04:00 AM
زندگی فاصله ایست بین خاطرات دیروز و رویای فردا . کجای این فاصله مردد شده ای؟
Friday, June 02, 2006 11:17:00 AM
آستانه = تردید
Monday, June 05, 2006 1:29:00 PM
عين غدر منطزر نباش که کصی خلوطط را پر کند
Tuesday, June 06, 2006 10:32:00 PM
از پشت پنجره "من بودن" دستي بيفشان
كه ساعتهاست طلوع كرده ام
...
Wednesday, June 07, 2006 7:35:00 AM
نترس
برخیز
برخیز و آفتاب را
بیش از این پشت پلکهایت آواره مکن
Thursday, June 15, 2006 12:40:00 PM
توان ترديد داشتن .چه مكري بالالتر از آن ؟
براي آنكه در موجوديت اين بازي كمتر ترديد كنم و ادامه دهم.
من هنوز هم ترديد دارم
هنوز ادامه مي دهم
حتي خوشحال هم مي شوم وقتي زمان ترديد را با تو در تبعيد نمي گذرانم
Thursday, June 15, 2006 10:14:00 PM
Post a Comment <<دنیای من