كوير

گرم است
آتش مي بارد از آسمان
شن هاي تف ديده بيابان
هرم گرما كه جان مي گيرد و نفس
سكوت است آنقدر سكوت كه گوش را كر مي كند
من تنها در اين برهوت گم شده ام ؟
نه
فرار كرده ام؟
نه
گرما و سكوت و تنهايي مرا دچار فراموشي كرده است
چه شد كه در اين بيابانم
تشنه ام دلم آب مي خواهد حتي به صداي پاي آبي دل خوش مي شوم
تا چشم كار مي كند شن است و آفتاب و افق
من در انتهايي ترين افق آسمان در حال جان دادنم
آي آدمها كجاييد؟
چه تعبير ياوه اي
اينجا آدميزادي نيست
آيا جاي ديگر هست؟
مي خندم به پندار خامم به اميد واهي ديدن فرزندان هابيل
نه من حتي راضيم به ديدن نواده قابيل
اينها تخم ابليسند پراكنده در اين دشت مشوش
خوب است پس فرار كرده ام از دست انسان ها
ولي نه من و فرار، خطوط موازي ترديديم كه در افق به هم نمي رسيم
بي نهايت موازي
پس چه؟
ذهن پاك شده
سفيد سفيد
سفيد؟
چه رنگي بود؟
رنگ برف؟
برف چه بود؟
فرزند ابرهاي سياه؟
سياه؟
سياه چه رنگي بود؟
رنگ آسمان زمستان؟
زمستان چيست؟
سرما و برف سفيد؟
...
چه دايره كوچكيست سياهي و سپيدي
باز هم فلسفه بافي
چه مي گويي
اي من ديوانه
اي من تنها
اي من بياباني
داري ميميري بدبخت
هنوز هم به دنبال اثبات وحدت وجودي
خاك بر سرت

آه چيزي پيداست در آن دوردستها
سراب است آيا
باشد! ياراي راه رفتن كه مي دهد
پيش به سوي سراب
تا سراب هست راه مي روم
شب را چكنم
آنگاه كه چشمها ديگر به خطا نمي بينند و آنچه مي ماند حقيقت كوير است
چقدر دروغ صبحگاهي زيباتر از صداقت شبانه است
گريه كنم ؟
نه كاكتوس دلم ذخيره اش خاليست
آوازي بخوانم
شايد آرام گيرد اين دل رنجور
نم نم باران بهار است و خاك"
"چون دل من تشنه اين نم نم است
چقدر روحنواز است
و چه دلنشين
نه نخوان اي مغز بازيگوش
از بهار و باران و دل و تشنگي هيچ مگو
آه اي كركس زيبا
قلبم امشب شكم كودكانت را سير خواهد نمود
به همه شان به مساوي تقسيم كن
بگذار كركسهاي اين بيابان به شكوفه ها به باران برسانند سلام دل پاره من را
اين را بدان اي كركس مهربان به يمن اين زمان كه تنهاييم را پر كردي سوگند مي خورم كه زودتر بميرم
باز هم سراب
چشمهايم به اين سراب بس عادتناك شده اند
چه سراب خوش نوايي
آيا گوش هم چون چشم دروغگو شده است
كف پايم خنك شده است
شايد دارم مي ميرم
كركس جان آماده باش
نه اين به راستي تري و نمناكي آب است
نه نه سراب نيست اين بار
آب است
زنده مي مانم
كركس جان شرمنده كودكانتم
اتفاق است ديگر
چه مي شود كرد
تا اتفاق هست
زندگي بايد كرد

(10) خلوتم را پر کن

... Anonymous Anonymous

این بار زنده می مانیم می دانم

Sunday, June 25, 2006 9:54:00 PM 

... Anonymous Anonymous

من می نویسم تا به خنده نیفتم . من می نویسم تا تو که از خنده دلت می سوزد کمتر بسوزی . من از رویش می نویسم تا چشمانم گُر نگیرند. و تو نمی خندی تا خودت را فراموش کنی

Monday, June 26, 2006 9:07:00 AM 

... Anonymous Anonymous

بی چاره کرکس...

Monday, June 26, 2006 10:44:00 AM 

... Anonymous Anonymous

عزيز جان من
بيداري من و تو مرهون من و توست!
و گمگشتگي دوران ما نيز ما را بايد!
پس در اين زمان پر سراب
كه گلبانگ سربلندي را آرزومنديم
بپا خواهيم خواست
مي نوازيم
مي خوانيم
مي سرائيم
مي خنديم
...
و چون اتفاق زندگي بدست من و توست
زندگي خواهيم كرد
...
همين

Tuesday, June 27, 2006 5:43:00 PM 

... Anonymous Anonymous

ضعف در يک شناخت آگاهانه از کوير ذلت عطش را بر لذت سيرايی غالب کرد و در يک قضاوت عجولانه که من می دانم (و شايد ديگری هم)که از اخلاقيات لاينفک توست راه بر عطوفت تو بست و نمی دانم چه شد که چشمان ملتمس کرکس بچه را اميدوار از من عميقت رها کردی.کوير رياضی نمی شناسد،فلسفه بر می تابد و به جای طراوت آب زيادت ستاره هايش را تقديمت می کند و با اخلاص هم.در همين بيابان است که شايد از فرسنگ ها دورتر هم زمزمه ی کسی را بشنوی ”خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش...بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر“.و سراب هم نيست٬فرزند زنازاده ی قابيل است و سالهاست دو دو تايش چهارتا نمی شود...

Sunday, July 02, 2006 7:20:00 PM 

... Anonymous Anonymous

Hey Ramin,

Where is your body burned?!
Do unto others, but do it first.

And...Pain nourishes courage. You can't be brave if you've only had
wonderful things happen to you.

Monday, July 03, 2006 12:56:00 AM 

... Blogger raminfateh

hi dear Sahar
i got your message wich i guess try to judge me and my historical pain too,but i dont understand how come you do think i'm brave whereas i didnt say anything about it.
thanks anyway for your attention cuase i've never known that somebody could be alive with a BODY BUREND

Monday, July 03, 2006 8:01:00 PM 

... Anonymous Anonymous

A a wiseman said:

"If you can't write your idea on the back of my calling card, you don't have a clear idea."

Thursday, July 06, 2006 1:29:00 AM 

... Anonymous Anonymous

A a wiseman said:

"If you can't write your idea on the back of my calling card, you don't have a clear idea"

Thursday, July 06, 2006 1:29:00 AM 

... Blogger Unknown

cheap ugg boots
valentino outlet
snapbacks wholesale
michael kors online outlet
louis vuitton outlet online
lululemon pants
air force 1 shoes
toms outlet store
chanel handbags outlet
adidas outlet
chicago blackhawks
ugg outlet online
louis vuitton bags
babyliss flat iron
rolex watches
rolex watches outlet
canada goose jackets
michael kors handbags sale
ferragamo outlet
1203minko

Thursday, December 03, 2015 11:12:00 AM 


Post a Comment   <<دنیای من