دفن

زیر هجوم کلمات دفن شده ام و درین تاریکی قلمم گم شده است
نور کجاست

(7) خلوتم را پر کن

... Anonymous Anonymous

چشم تو
شاید آن دریچه
روشن بود

Thursday, December 14, 2006 4:06:00 PM 

... Anonymous Anonymous

اگر ننویسی عوض میشی
پس بنویس
تا عوض نشده ای

Sunday, December 17, 2006 12:57:00 PM 

... Anonymous Anonymous

من از تاريكي با تو مي گويم
از تنهايي
من از بي كسي با تو مي گويم
از بي پناهي
من از نااهلي روزگار با تو مي گويم
از نامردان
من از توهم ياران با تو مي گويم
از بي سعادتان
من از دل تنگ با تو مي گويم
از غم
...
و اين نور است
نور

Sunday, December 17, 2006 4:44:00 PM 

... Anonymous Anonymous

توی تاریکی راحت تر میشه پیدا کرد راحت تر میشه شناخت/وقتی همه جا روشنه وقتی نور هست وقتی می تابه همه چیز خودشون رو اون طوری بهت تحمیل می کنن که ذهن ما(همه ی ما) می خواد/ ولی وقتی تاریکه وقتی چیزی کسی نمی تابه این تویی که تعیین کننده ای این من ام که .../ شاید به خاطر همینه که بامداد شاعر می گه: در تاریکی چشمان ات را جستم در تاریکی چشمان ات رایافتم/ تاریکی وقت دیگری ست هوای دیگری ست

Tuesday, December 26, 2006 10:04:00 AM 

... Anonymous Anonymous

پیغام تاریکی مال من بود / در ضمن به روزم

Tuesday, December 26, 2006 10:05:00 AM 

... Anonymous Anonymous

نور هم کم کم خودشه تحمیل میکنه به تاریکی

Thursday, December 28, 2006 9:00:00 PM 

... Anonymous Anonymous

یلدا گذشت و رفت. روزها بلند و بلندتر می‌شود و نور همه جا را پر خواهد کرد و تو نیز قلمت را

Friday, December 29, 2006 11:59:00 AM 


Post a Comment   <<دنیای من