دسته گل

آهسته قدم بر داشتم، کفشامو پشت در درآوردم، نمی خواستم هیچ چیزی باعث شه تا سورپریزم رو بهم بریزه، دوباره نگاهی به دسته گل انداختم 24 تا لاله سرخ ، کارت رو نگاه کردم، برای تو که بهترینی، آروم کلید انداختم و یواش در رو باز کردم، صدای ناله ضعیفی آمد، دل تو دلم نبود ، هیجان زده بودم،از فکر اینکه از دیدنم چقدر خوشحال میشه و اینکه چقدر دلم براش تنگ شده بود، دلم به هم می پیچید، دیشب پای تلفن کلی فیلم درآوردم تا نفهمه که امروز صبح می رسم، از ساعت 12 ظهر دیروز توی فرودگاه نشستم تا خلاصه ساعت 12 شب بلیط گیر آوردم.اما به هیجانش می ارزید.دسته گل رو رو زمین گذاشتم و لباسامو در آوردم، نگاهی به آیینه توی راهرو انداختم ،مرتب بودم، همینجوری که دوست داشت،صدای ناله ضعیفی آمد، پشت در اتاق بودم ، در نیمه باز بود ، از لای در نگاهی انداختم ، می خواستم مطمئن شم که خوابه، گلدون کنار تخت پر از گل بود ، لاله سرخ و کارت بزرگی روی گل ها، برای تو که بهترینی، دست ظریفی از زیر ملافه بیرون بود ، صدای ناله ضعیفی آمد و من برهنه پشت در اتاق به دسته گل نگاه می کردم

(3) خلوتم را پر کن

... Blogger عمو اروند

مبارک است

Monday, August 18, 2008 1:18:00 PM 

... Anonymous Anonymous

در گرماگرم شب تیره
که هیچ سودی بر سرماساز خانه نداشت
در آغوش بی برگ رختخواب تازه
ناگاه جرقه ای روشن شد
بوی خاک بوی دود بوی سیگار و هیاهو
...
تو برهنه آمده بودی

Saturday, August 23, 2008 9:59:00 AM 

... Anonymous Anonymous

کاش معنی نفرت رو می فهمیدی

Saturday, August 23, 2008 4:16:00 PM 


Post a Comment   <<دنیای من