بخند
نگاه بر زمين , لب خاموش
سوزش دستان در آغوش نكشيده
نه سلامي, نه كلامي
لهيب آتش نامه هاي سوخته
اشكي,آهي
من به تو مي انديشم و تو به من
بخند
اين را نمي توانند از ما بگيرند
بخند
سوزش دستان در آغوش نكشيده
نه سلامي, نه كلامي
لهيب آتش نامه هاي سوخته
اشكي,آهي
من به تو مي انديشم و تو به من
بخند
اين را نمي توانند از ما بگيرند
بخند
(2) خلوتم را پر کن
نظرت را در پای نوشته ی لیدا دیدم و بسیار پسندیم و آمدم که به نگرش تهنیتی گویم، دیدم در شعرت نیز حامل همان پیامی.
"صدايي ميشنوم
من امدم عزيز دل امدم كه ببخشمت امدم كه بگويم دوستت دارم. جاری باشی!
Sunday, February 13, 2005 3:50:00 PM
سلام/اومدم برات کامنت بزارم تا دیگه احساس غربت نکنی دیدم عمو اروند قبل از من این کار را کرده اند/با تشکر از لطف ومرحمت شما وایشان/جاری باش وبرقرار
Monday, February 14, 2005 12:18:00 PM
Post a Comment <<دنیای من